واژه های آسمانی، پیام های نورانی

واژه های آسمانی ؛راهی به سوی آرامش

درباره ما


******* آیا می دانید: شما می توانید در مدت زمانی محدود ، بایادگیری کمتر از 2 درصد از کلمات قرآن ، معنای 82 درصد از کلمات به کار رفته در قرآن را فرا بگیرید؟قرآن کریم در مجموع از 87419کلمه تشکیل یافته است.از میان این کلمات،1257کلمه،بیش از 7 باز تکرار شده اند که تحت عنوان((کلمات پرکاربرد))نام گذاری می شوند.از این تعداد، 120 کلمه ،کلماتی هستند که ما فارسی زبان ها معنای آن را می دانیم(کلماتی نظیر الله ،شیطان،جهنم و...)و 1137کلمه دیگر با انکه کمتر از دو درصد از حجم قرآن را تشکیل می دهند ولی با توجه به تکرار زیاد ، بیش از 82 درصد قرآن (71575کلمه)از این کلمات تشکیل یافته است.لذا شما با یادگیری این کلمات ،به راحتی اکثر کلمات به کار رفته در قرآن کریم را معنا نموده و با این کتاب آسمانی انس می گیرید. در این وبلاگ این کلمات را آموزش خواهیم داد. *********** ان شاء الله بتوانم با این موضوعات به دین مبین اسلام خدمت کرده باشم. اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

دانلود اپلیکشن اندروید

دانـلـود اپـليکيشن انـدرويـد

موضوعات مطالب

آموزش سبک زندگی اسلامی به کودکان
آموزش نرم افزار های تولید محتوا برای ساخت محتوای قرآنی
وصیت نامه
نرم افزار اندرویدی وبلاگ

فیلم ها و کلیپ های مذهبی

حضرت محمد (ص) از نگاه کودکان

احادیثی از پیامبر اکرم حضرت محمد (ص )

ورود حضرت رسول (ص) به مکه )

دعای حضرت مهدی صاحب الزمان (عج)

زیارت حضرت محمد (ص)

واژه های آسمانی ؛ پیام های نورانی

سایت های قرآنی

سایت رهبری - وبسایت ختم قرآن - شورای عالی قرآن - رادیو قرآن - نمایشگاه سیار قرآن - نور مبین - صلات

برچسب‌ها

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
قرآن انلاین وب سایت ختم قرآن اهمیت فضای مجازی صراه مستقیم را در نماز جستجو کنید قرآن ، پرچم نجاتبخش ، كتاب عبرت و آموزش و بيان و تبيان است

به وبلاگ واژه های آسمانی ؛ پیام های نورانی خوش آمدید.مخاطبان اصلی ما والدین ، معلمان و دانش آموزان مقاطع مختلف تحصیلی می باشند؛ از این که از تمامی بخش ها دیدن می نمایید متشکریم.

اصول قرائت ابن عامر

 

امام القراءة، ابوعمران عبدالله بن عامر الشامى اليحصبى، معروف بهابن عامر امام اهل شام بوده (8 ـ 118 هـ ق ) او از تابعين و در دوره خلافت وليد بنعبدالملک قاضى دمشق بوده است . راويان او 1 ـ هشام بن عماربن نصيربن ميسرة السُّلمىدمشقى (153 ـ 245 هـ ق) معروف به هشام . 2 ـ عبدالله بن احمد بن بشربن ذکوان دمشقىمعروف به ابن ذکوان (73 ـ 242 هـ ق) .

 

بسمله

 

ابن عامر مانند همه قراء در ابتداى قراءت از اول سوره ها غير ازتوبه بر طبق نوشته مصاحف بسم الله را خوانده، همچين مانند همه قراءِ در وصل آخرالناس به اول سوره فاتحه نيز بسم الله را گفته است، امّا در وصل دو سوره (مثل ورش وابوعمرو) بر سه قسم خوانده : يا بسم الله را گفته، يا با سکت بدون بسم الله خوانده،يا وصل نموده آخر سوره را به اول سوره بعدى بدون بسم الله و طريقه سکت مقدم بر وصلاست . 

 

مدود :

 

مد منفصل و متصل را فقط به توسط قراءت کرده و در مد لازم مثل همهقراء به اشباع، و در مد عارض به سکون سه وجه قصر ـ توسط ـ طول خوانده .

 

هاء ضمير :

 

به روايت هشام ابن عامر هاء کنايه را در کلمات يوَدِّهِ (دو موضعآل عمران 74) نُوَلِّهِ ـ نُصلِهِ (نساء 114) نُؤتِهِ (دو موضع آل عمران 145 ـ و يکموضع شورى 18) به دو وجه قراءت کرده : به قصر کسره هـ يا اشباع آن ـ همچنينفَاَلقِهِ اِلَيهِم (نحل 28) را به دو وجه قصر کسره هـ يا اشباع آن خوانده (فَاَلقِهِ ـ فَاَلقهيابن ذکوان تمامى هاء کنايه را در کلمات فوق به اشباع هـاز ابن عامر روايت کرده است . يتَّقْهِ (نور) را به هشام به دو وجه : کسر هـ ياصله آن (يتَّقِهِ ـ يتَّقِهي)، و ابن ذکوان به کسر قِ و صله هـ يتَّقهى خوانده است . هشام، به خلف عنه يرضَهُ لکم (زمر)، را به سکون هـ (يرضَهُ ـ يرضَه) و ابن ذکوانيرضَهُو (با صله واوي) ـ روايت کرده اند . هشام، هاء ضمير خيراً يرَه و شَرًّايرَه (زلزله) را به اسکان به هر حال در آن دو، و ابن ذکوان به ضم هـ و اشباع آنروايت دارد، ولى در اَنْ لَم يرَهِ اَحَدٌ (بلد) را همه قراء به ضم هـ و اشباع آنخوانده اند . هشام، اَرْجِهْ وَ اَخاهُ (اعراف ـ شعرا) را بزيادتى همزه ساکنهبين ج و هـ و ضم هـ با صله آن اَرجِئْهوُ خوانده و به روايت ابن ذکوان به همزهساکنه و کسر هـ و قصر آن اَرجِئْهِ ذکر شده . ابن عامر، ما اَنْسانيه (کهف)،عَلَيهِ اللهَ (فتح) را به کسر هـ در آندو و فيه مُهاناً (فرقان) را به قصر کسره هاخوانده است .

 

اجتماع دو همزه در يک کلمه

 

در اجتماع دو همزه در يک کلمه ،اولى حتمآً مفتوح بوده و دوّمىمفتوح يا مکسور يا مضموم خواهد بود، همزه اول را همه قراء به تحقيق خوانده اند . حال اگر همزه دوم مفتوح باشد، مثل ءَاَنتِم ـ ءَاَلِدُ ـ ءَاَنتَ روايت هشام از ابنعامر به دو وجه است : تسهيل (بين بين) يا تحقيق آن و در هر دو صورت با ادخال الففصل بين دو همزه . و هر گاه همزه دوم مکسور باشد، مثل : ءَاِذا ـ اَئِنّا ـاَئِنَّکَ . هشام به تحقيق با ادخال يا عدم ادخال الف فصل بين دو همزه روايت کردهاست، مگر در هفت موضع که ادخال الف فصل بين همزه مفتوحه و مکسوره براى هشام بدونخلاف است، و آنها عبارتند از : ءَاِذا ما مِتُّ (مريم 66) اَئِنَّکُملَتَأتُونَ ـ اَئِنَّ لَنا لَاَجْراً (اعراف 80 ـ 112 ـ شعراء 40) اَئِنَّکَ لَمِنَالمُصَدِّقينَ ـ اَئِفکاً الِهَةً (صافات 52 ـ 86) اَئِنَّکُم لَتَکفُروُنَ (فصلت 8) . و مورد اَئنَّکُم لَتَکفرُونَ (فصلت) همزه دوّم را به تحقيق يا تسهيلخوانده ،و براى هشام تسهيل در همزه مکسوره جز اين مورد نيست . و هشام لفظ اَئمَّهرا که در پنج موضع قران آمده به روش اصلى خود همزه دوم را به تحقيق به ادخال و بدونادخال خوانده است، و هر گاه همزه دوم مضموم باشد، هشام قُلْ اَؤُنَبِّئُکُم آلعمران 15) را به دو وجه : تحقيق با ادخال و بدون ادخال و در دو موضع ديگراَؤُنْزِلَ عَلَيهِ الذّکرُ (ص 7) اَؤُُالْقِى الذِّکرُ عَلَيهِ (قمر) سه وجه دارد : تحقيق با ادخال و عدم آن، و تسهيل همزه دوم با ادخال فقط . همين سه موضع در قرآنکريم همزه مضمومه بعد از مفتوحه در يک کلمه واقع شده است . و روش ابن ذکوان درانواع ثلاثه فوق الذکر، اجتماع دو همزه در يک کلمه (مثل عاصم) به تحقيق بدون ادخالاست . کلمه ءَاَعجَمِيٌّ (فصلت) را هشام به حذف همزه اول و تحقيق همزه دومخوانده است . کلمه اَذهَبتُم طَيباتِکُم (احقاف) را که ابن عامر به زيادتى همزهاستفهام ءَاَذهَبتُم خوانده، به روايت هشام همزه دوم را به تحقيق يا تسهيل، و در هردو وجه با ادخال الف بين آندو خوانده، و ابن ذکوان به تحقيق هر دو همزه بدون ادخالروايت کرده است . اَنْ کانَ ذامالٍ (قلم 14) را ابن عامر به زيادتى همزهاستفهام ءَاَنْ کانَ خوانده، هشام همزه دوم را به تسهيل با ادخال، و ابن ذکوان بهتسهيل بدون ادخال روايت کرده است . و ابن ذکوان ءَاِذا مامِتٌّ (مريم 66) را بخلفعنه بدون همزه استفهام، اِذا مامِتٌّ خوانده است .در ءَامَنتُم (اعراف ـ طه ـشعرا) ابن عامر با دو همزه و به تسهيل همزه دوم خوانده است بدون ادخال الف فصل . دقت : در اجتماع دو همزه در دو کلمه ابن عامر قاعده خاصى مثل بعض قراء ندارد وهر دو را مثل عاصم به تحقيق قراءت کرده است و تغييراتى که گفته شد به روايت هشامردر دو همزه واقع در يک کلمه است . تکرار همزه استفهام ـ يازده مورد که در قرآناست ابن عامر به اخبار در اول و استفهام در لفظ دوم خوانده، در سه موضع خلاف اينروش عمل کرده : 1 ـ موضع نمل به استفهام در اول، و با افزودن ن بدون همزه استفهاماِنَّنا در دومى خوانده (مثل کسائي) . 2 ـ در موضع نازعات، به استفهام در اولى واخبار در دومى، 3 ـ در موضع واقعه به استفهام در هر دو خوانده است . ابن عامر،هُزُءًا هر جا باشد وَکُفُؤاً (اخلاص) را به همزه خوانده يضاهُونَ را مثل حفص بدونهمزه وَمُرجَئونَ وَ تُرْجِئُ را به همزه مضمومه بعد از ج خوانده است، و به ابدالبه واو قراءت کرده است، و در چهار مورد سکت مخصوص به روايت حفص را بدون سکت و باادغام خواند است . ادغامات ـ به روايت هشام، ذال اذ را در حروف شش گانه (ت ـ جـ د ـ ز س ـ ص) (مثل ابو عمرو) ادغام کرده مثل اِذْ تَّمْشى ـ اِذ زَّينَ ـ اِذصَّرَفْنا ـ اِذ دَّخَلِوا ـ اِذ سَّمِعتُموُهُ ـ اِذجّائَتهُم ولى ابن ذکوان ذالاذ را فقط در دال ادغام کرده، مثل اِذ دَّخَلُوا . به روايت هشام دال قد را در تمامحروف هشتگانه (ج ـ ذ ـ ز ـ س ـ ش ـ ص ـ ض ـ ظ) ادغام نمود، فقط در لَقَد ظَلَمَکَ (23) به اظهار خوانده است . ابن ذکوان دال قد را در نزد 4 حرف (ذ ـ ز ـ ض ـ ظادغام، و در نزد چهار حرف ديگر به اظهار روايت کرده است ؛ وَلَقَد زَينَّا (ملک 5را به دو وجه قراءت کرده است . ابن عامر تاء تأنيث را در نزد سه حرف (ج ـ ز ـس) اظهار کرده است، و در نزد سه حرف ديگر (ث ـ ص ـ ظ) ادغام نموده ولى هشام درلَهُدِّمَتْ صَوامِعُ (حج 40) به اظهار روايت کرده، و ابن ذکوان در وَجَبَتْجُنُوبُها (حج 36) به دو وجه اظهار و ادغام، ولى اظهار اصح است . ابن ذکوان لامهل و بل را در نزد حروف هشتگانه کُلاً اظهار کرده است، ولى هشام در نزد شش حرف آن (ت ـ ث ـ ز ـ س ـ ط ـ ظ) ادغام نموده،بَل تَأْتيهِمْ ـ هَل تَّعْلَمُ ـ هَلْثُّوِبَ ـ بَل زُّيِّنَ ـ بَل سَوَّلَتْ ـ بَل ظَّنَنْتُمْ و در نزد ن ـ ض در همهجا و در نزد ت در اَمْ هَلْ تَسْتَويِ الظُّلُماتُ (رعد 17) اظهار نمودهاست.ابن عامر ن يس را در والقرآن و ن را در والقلم ادغام کرده است و ن سين رادر ميم طسم ( شعرا ـ قصص) ادغام کرده و دال صاد ملفوظ کهيعص را نزد ذال ذکر و دالرا در ث يُرِد ثَّوابَ ( دو موضع آل عمران) و ث را در ت لَبِثْتُّ و ساير صيغ آن وذال را در ت اِتَّخَذْتُّمْ و ساير صيغه هاى آن ادغام کرده است. و ب را در نزد ميماِرکَبْ مَعَنا (هود) به اظهار خوانده است . هشام ث را در ت اِورِِثْتُّمُوها (اعراف 43 ـ زخرف 73) ادغام کرده، ولى ث را در يلْهَثْ ذلِکَ (اعراف) اظهار نموده وابن ذکوان آنرا به ادغام روايت کرده است .

 

فتح و اماله

 

ـ الف جاءَ و شاءَ که زمان ماضى فعل ثلاثى باشد، ابن ذکوان (مثلحمزه) در همه قرآن اماله کرده است . و ديگر زادَ را در موضع اول قرآن کريم،فَزادَهُم مَرَضاً (بقره 10) را اماله نموده است و در باقى مواضع اين کلمه را به دووجه فتح يا اماله خوانده است . 
ـ ابن ذکوان، در الف هارٍ ـ شَفاجُرفٍ هارٍ (توبه 110) دو وجه فتح و اماله دارد، و همچنين، ابن ذکوان، الف را در کلمات، وَانْظُرْ اِلى حِمارِِکَ (بقره 258) کَمَثَلِ الحِمارِ (جمعه 5) زَکَرِيا المّحرابَ (ال عمران 38) اِذتَسَوَّرِو المِحرابَ (ص 20) مِن بَعدِ اِکراهِهِنَّ (نور 32وَالاکرامِ (دو موضع الرحمن) و عِمْرانَ (آل عمران 35) وَ امرَأتُ عِمرانَ (تحريم 12) به فتح يا اماله روايت کرده است . ولى در لفظ مِحْرابِ مکسور، در دو موضعيصَلِّى فى المِحرابِ (آل عمران 39) فَخَرَجَ عَلى قَومِه مِنَ المحرابِ (مريم 11فقط به اماله خوانده است . و ديگر کلمه التَّوارية را در همه جا به اماله راءوالف بعد، و کلمه رَءى را به اماله راء و همزه با هم، و اگر با ضميرى همراه باشد،مثل رَءاه ـ رَءاها ـ رَءاکَ به اماله يا فتح هر دو با هم، و کلمه اَدريکَ را درهمه قرآن به فتح يا اماله راء و الف بعدش قراءت کرده است . امّا به روايت هشام : الف اِناهُ با نون آن در غَيرَ ناظِرينَ اِنيهُ (احزاب 52)، و الف در مَشارِبُ (يس 73) و الف بعد از همزه با اماله همزه در ءانِيةٍ (غاشيه) را اماله کرده است ولىدر ءانيةٍ مِن فِضَّةٍ (دهر 5) را هيچيک از قراء اماله نداده اند . و همچنينهشام، الف بعد از عين را با اماله عين در وَلا اَنتُم عابِدُونَ در دو موضع، وَلااَنَا عابِدٌ (هر سه در کافرون) به اماله روايت کرده است . ولى در نَحنُ لَهُعابِدُونَ (بقره 138) هيچيک از قراء اماله ندادند . ابن عامر در حروف مقطعه بهاماله راء در الر ـ المر و اماله راء در الر ـ المر و اماله ى فقط در کهيعص، و ابنذکوان اماله حا را در حم روايت کرده است . و ابن عامر کلمه مِجريها (هود) را به ضمميم و بدون اماله خوانده است .

 

وقف بر مرسوم الخط

 

ابن عامر (مثل ابن کثير) کلمه يااَبَتَ (يوسف ـ مريم ـ صافات) رابه فتح ت و در وقف به هـ خوانده است . و در سه موضع که اَيها بدون الف نوشته شده (زخرف ـ نور ـ رحمن ) در وصل به ضم هـ اَيهُ، خوانده، و در وقف به هـ وقف کرده است .

 

ياءات اضافه (ضمير متکلم)

 

ـ در مواردى که بعد از يا، اضافه همزه قطع مفتوح آمده، ابنذکوان اَرَهْطى اَعَزُّ عَلَيکُم (هود 92) را به فتح ى خوانده و هشام، يا قوم مالىاَدعوکُم (غافر 41) را به فتح ى خوانده است . ابن عامر ( مثل نافع ـ ابن کثير ـابو عمرو) ياء لَعَلّى را که در شش موضع آمده، به فتح خوانده است (يوسف 46 ـ طه 9 ـقصص 29 و 38 ـ مؤمنون 101 ـ غافر 36
ـ در مواردى که عبد از ياء اضافه همزهقطع مکسور آمده ، ابن عامر ما اَنَا بِباسِطٍ يدِى اِلَيکَ (مائده 30) را به سکونى، و در فَلَمْ يزِِدْهُم دُعائى اِلّا فراراً (نوع ـ 6) مِلَّةَ ءابائِيَاِبراهيمَ (يوسف 82) حُزْنِى اِلى اللهِ (يوسف 86) ما تَوفيقى اِلّا بالله (هود 88به فتح ى خوانده است . 
ـ در مواردى که بعد از ياء اضافه همزه قطع مضموم آمده،هر دوازده مورد آنرا، ابن عامر به سکون ى خوانده است . 
ـ موقعى که بعد از ياءاضافه همزه وصل با لام تعريف آمده، ابن عامر در قل لِعِباِى الَّذينَ ءامَنُوا (ابراهيم 32) عَنْ اياتِى الَّذينَ يتَکَبَّرُونَ (اعراف 146) را به سکون ى خواندهاست . 
ـ در ياءات اضافه که بعدش يکى از حروف هجا غير از همزه باشد، هشام کلمهبيتِيَ را (نوح 48 ـ بقره 124 ـ حج 24) را به فتح ى ولى ابن ذکوان به سکون ى خواندهاست . وَلِى دينِ (کافرون) را نيز هشام به فتح، و ابن ذکوان به سکون ى خوانده است . ابن عامر ياء را در اِنَّ اَرْضى واسِعَةٌ (عنکبوت 56) وَ اَنَّ هذا صِراطيَمُسْتَقِيماً (انعام 154) را به فتح ى و بقيه قراء به سکون آن قراءت کرده اند . ابن عامر ياءات اضافه در کلمه لى (ص 22 ـ ابراهيم 24 ـ طه 18 ـ ص 68) را بهسکون ى خوانده است . و کلمه معى را در (اعراف 104 ـ توبه 84 ـ سه موضع کهف ـانبياء 24 ـ دو موضع شعرا ـ قصص 34) به سکون ى قراءت کرده است . ما لى لا اَريَالهُدْهُدَ (نمل 20) را هشام به فتح ى، ابن ذکوان به سکون آن خوانده است .

 

ياءات زوائد

 

ابن عامر فماءايتنِ اللّهُ (نمل 37) را به حذف ى در هر حال (وقفوصل) خوانده است . هشام، در ثُمَّ کيدُونِ (اعراف 195) را در وقف و وصل به دووجه (حذف ـ اثبات) ولى صحيح اثبات در هر حال است که از طريق الحرز بيان شده است . ابن عامر در فلا تَسْئَلْنى عَن شَيئٍ (کهف 69) که در مصاحف به ى نوشته شده،آنرا تَسْئَلَنّى (مثل نافع) خوانده، و همه قراء به اثبات ى در آن به هر حال خواندهاند ، فقط ابن ذکوان به دو وجه (اثبات ـ حذف) در هر حال خوانده است . ى در ياعِبادِ لا خَوْفٌ عَليکُم (زخرف 68) را ابن عامر (مثل ابوعمرو ـ نافع) به اثبات ىساکنه در وصل و وقف خوانده است .

 

وقف هشام به روى همزه آخر کلمه

 

کليه قواعدى که در قراءت حمزة بن حبيب در وقف بر روى همزه اى کهدر آخر کلمه واقع شده بيان شد، براى هشام هم مقرر است، ولى او در وقف بر کلماتى کههمزه در وسط دارند قواعد تسهيلى ندارد . 
ـ همزه ساکن ماقبل متحرک : وقتى درآخر کلمه واقع شود، چه به سکون لازم، مانند : اِقْرَأ ـ لَمْ ينَبَّأ ـ اِنْ يشَأ ـنَبِّئ ـ هَِيئ ـ السَيئ، و چه به سکون عارض (يعنى براى وقف) مانند بَدَءَ ـاَنْشَأَ ـ اَسْوَءَ ـ عَنِ النَّبَأِ ـ مِنْ حَمَأٍ ـ يبْدِئُ ـ ينْشِئُ ـلُؤلُؤءً، در وقف بر آنها، قراءت هشام ابدال همزه به حرف مدى از جنس حرکت ماقبلآنست، يعنى همزه بعد از فتحه به الف و بعد ضمه به واو، و بعد از کسره به ياء تبديلمى شود . 
ـ همزه متحرک ماقبل ساکن : وقتى در آخر کلمه باشد، الف : اگر سکونروى حرف صحيح، و همزه بعد از آن در آخر کلمه باشد، مانند : الخبْءَ ـ المَرْءُ ـمِلْءُ ـ دِفْءٌ .ب ـ ساکن ماقبل همزه متحرک حرف لين، و همزه بعد از آن در آخرکلمه، مانند ظَنَّ السَّوءِ ـ شَييءٌ .ج : ساکن ماقبل همزه متحرک، دو حرف ازحروف مدى (واو ـ ياء) و همزه در آخر کلمه باشد، مثل : اَنْ تَبوُءَ ـ لَتَنُوءُ ـسئَ ـ و َجئَ . حکم وقف از نظر هشام به اين سه قسم، که سکون روى حرف صحيح، يا لين . و يا دو حرف از حروف مدى بوده، و همزه متحرک بعد از اين سکون در آخر کلمه باشد، نقلو حذف است، يعنى حرکت همزه به ماقبل نقل شده و همزه خود حذف مى شود . تبصره : از سه قسم ذکر شده، در کلماتى مثل : مِلءُ ـ دِفءٌ ـ ظَنَّ السَّوءِ ـ لَتَنُوءُ کهحرف ساکن به حرکت همزه محذوفه متحرک شده، در آخر کلمه واقع مى شود و براى وقف بايستساکن گردد، چون اين سکون عارضى است که در وقف حاصل شده، و غير از سکون اصلى قبل استکه در وصل هم موجود بوده، به اينجهت جايز است بر اين سکون در وقف، روم و اشمام وقتىحرکت همزه محذوفه ضمه بوده، و روم وقتى حرکت همزه کسره بوده است . د ـ حال اگرهمزه متحرک، بعد از الف در آخر کلمه باشد، مثل : جاءَ ـ السِّفَهاءُ ـ اَلسَّماءُ ـشاءَ ـ شُرَکاءُ، در وقف بر آنها به روايت هشام ابدال همزه به الف است، که با الفقبلى دو الف جمع مى شود و جايز است حذف يکى براى خلاصى از اجتماع دو ساکن، و مىتوان هر دو الف را به حکم جايز بودن دو ساکن در يک کلمه در موقع وقف بر آن، باقىگذارد . بر مبناى حذف يکى از آنها اگر محذوف دومى باشد، جايز است مد و قصر (چون فقطحرف مدى قبل از همزه ايکه پس از ابدال حذف شده موجود است) و اگر هر دو الف را باقىگذارد، براى فصل بين دو الف، الف سومى ميآورد، و مد آنرا به مقدار شش حرکت ادا مىکند (بر حسب مقدار هر الف دو حرکت است)تبصره : علماى قراءت توسط را هم بر قياسسکون عارضى براى وقف جايز دانسته، و سه وجه در موقع ابدال همزه ذکر کرده اند : قصرتوسط و مد .هـ واو و ياء زائده قبل از همزه متحرک ـ مثال همزه آخر کلمه بعد ازواو زائده قُرُوءٍ و بعد از ياء زائده . بَريءٌ ـ النَّسيءُ . حکم وقف هشام بر چنينکلماتى اينست، که همزه را تبديل به حرفى از جنس ماقبل نموده، و سپس در هم ادغامکرده، و بر سکون تشديد حاصله از ادغام آن، جايز است دخول روم، وقتى حرکت همزه مبدلهمکسور يا مضموم بوده و اشمام وقتى مضموم بوده باشد .تبصره : در واء و ياء ساکناصلى، مثل : السُّوءُ ـ شيءٌ ـ تَبُوءَ ـ لَتَنُوءُ ـ سيءَ ـ وَجيءَ (مانند واو وياء ساکن زائد) همزه واقع بعد از واو اصلى را تبديل به واو، و همزه واقع بعد از ياءاصلى را تبديل به ياء، و در واو و ياء قبلى که اصلى هستند، ادغام نموده اند . پسبراى همزه واقع بعد از واو و ياء ساکن اصلى، دو وجه مقرر مى شود : 1 ـ نقل حرکتهمزه به ماقبل و حذف آن 2 ـ ابدال همزه به حرف ماقبل، و ادغام ماقبل در آن، و برسکون تشديد حاصله در آخر کلمه جايز است دخول روم و اشمام طبق قاعده . تبصره : بعضى اهل اداء، براى همزه متحرک آخر کلمه که جهت وقف ساکن شده، وقتى بعد از حرفمتحرک واقع شده، يا همزه متحرک آخر کلمه که بعد از الف واقع شده، غير از وجه ابدالکه شرح آن گذشت . وجه تسهيل بين بين به روم را باشد . ( وقف به تسهيل بين بين بدونروم، مثل وقف به حرکت است که صحيح نيست ) .

 

براى رهايى از التقاء ساکنين

 

وقتى آخر کلمه اى ساکن،و اول کلمه بعدى همزه وصلى باشد که درابتداء به آن مضموم خوانده مى شود ابن عامر، مانند (کسائى، نافع، ابن کثير، ابوجعفر، خلف) ساکن اول را با ضم به ساکن دوم وصل مى کند مثل : قُلُ ادْعُوا ـ اَوُانْقُص ـ قالَتُ اخْرُج ـ قُلُ انْظُروا ـ اَنُ اعْبدُِواللهَ ـ مَحظُورَنُ انْظُرْلَقَدُ استُهزِئَ

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط : اصول قرائت ابن عامر
نویسنده رضااتابک در یک شنبه 17 مرداد 1395 |

حدیث روز

اى فرزنـــد آدم! به پدر و مــادرت نیكى كن و صله رحــم داشته باش تا خداوند، كــــــارت را آســان و عمــــرت را طولانى بگردانــد. پــروردگــارت را فرمان ببر تا خردمند به شمـــار آیى و از اونافرمـــانى نكن كه نادان شمرده مى شوى. // پیامبر اکرم (ص)

نویسندگان

سایت های مراجع

آرشیو مطالب

پیوندهای وبگاه


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان واژه های آسمانی،پیام های نورانی  و آدرس   yareasamani.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

yareasamani.loxblog.com





دانشنامه سوره های قرآن

سوره قرآن

همگام با کتاب

--کتاب پیوند جوان با نماز--
معرفي و دانلود کتاب پيوند جوان با نماز

در اين کتاب پس از تبيين ميزان اهميّت نماز در زنـدگي، پـاسخــگوي بـرخي از شبهات جـوانـان عـزيـز در امـر نمـاز بوده، و عوامل مهمّي که مي ­تواند زمينه­ي دوري آن­ ها از نماز و عبادت را فراهم ­سازد، مورد بررسي قرار خواهيم داد. اين کتاب علاوه بر آن که در پـيـونـد جـوان بـا نـماز راه­ گشاي خوبي اسـت، مي­ تواند به عنوان متن آمـوزشي جـهـت مـربـيـان عـزيـز و دلسوز هم مورد استــفــاده قــرار گــيــرد
--کتاب ژرفاي نماز--
 کتاب ژرفاي نماز

کتاب از ژرفاي نماز از حضرت آيه الله خامنه اي بـه صــورت فـايــل پــي دي اف, كتاب الكترونيكي به زبان فارسي براي مطالعه همگان اماده دانلود شده است اين كتاب داراي 22 صــفــحـــه اســـت
360 رنگ
جشنواره فرهنگی
صفحه اصلی
پروفایل
قرآن آنلاین